محمدحسن شهسواری : پرسشهایی که برای نوشتن رمان لازم است
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، دوره آموزشی ششمین دوره داستاننویسی آلجلال که در حاشیه نهمین جایزه ادبی جلال آلاحمد برگزار شد، با برپایی کلاس «از نوشتن طرح تا تبدیل آن به رمان» و با تدریس محمدحسن شهسواری، نویسنده و مدرس داستاننویسی ادامه یافت.
شهسواری در آغاز سخنان خود بحث درس را با بیان پرسشهایی که لازمه نوشتن رمان است، آغار کرد و گفت: نخستین سوالی که نویسنده باید مطرح کند تا بتواند رمان خوبی بنویسد، درباره شخصیت اصلی داستان است؛ «او کیست و چه میخواهد؟»
او ادامه داد: وقتی «او» را شناختیم، باید دقیق پاسخ دهیم که چه میخواهد. البته در اینجا منظور خواستههای کلی و ذهنی نیست. مثلا خواستن آرامش یا شجاعت، چیزی کلی و ذهنی است، اما باید مصداقی و عینی سخن گفت؛ برای مثال، احمد برای رسیدن به آرامش، ازدواج با سمیرا را میخواهد.
شهسواری با اشاره به بحث خمیدگی آرزو گفت: در همین مبحث آرزو که میخواهیم بگوییم شخصیت اصلی چه میخواهد، بحث خمیدگی آرزو را داریم. برای مثال ممکن است داستاننویس بخواهد این مفهوم را بیان کند که آرزویی که شخصیت اصلی در سر میپروراند، فایدهای برای او ندارد. مثلا آرامشی که با ازدواج به دست نمیآید و اصلا ممکن است رمان به این بپردازد که سمیرا موجب آرامش احمد نیست و ازدواج این دو نفر برای احمد آرامشی را در پی نخواهد داشت. در چنین رمانی خواننده در ابتدا فکر میکند رمان درباره رسیدن احمد به سمیراست، اما در ادامه داستان شکل دیگری به خود میگیرد.
وی در تکمیل صحبتهایش تاکید کرد: اینکه شخصیت به آرزویش برسد، لزومی ندارد و مربوط به پایانبندی رمان است که این مبحث، خودش مسئله دیگری است.
این مدرس داستاننویسی به هنرجویان حاضر در کلاس تکلیف نیز داد و از آنها درخواست کرد تا درباره پرسش «او کیست» ۵۰ کلمه و درباره «چه میخواهد» ۱۰۰ کلمه بنویسند و بیشتر درباره این پرسشهای بنیادین فکر کنند.
شهسواری گفت: پرسش سوم این است: «چرا میخواهد». واژگان اصلی در این بخش، ضعف و نیاز است. هر رمانی درباره حرکت قهرمان از نقطهای به نقطه دیگر است. هر چیزی قهرمان را از رشد بازمیدارد، ضعف است؛ ترسو، دروغگو یا معتاد بودن نشانههای ضعف در قهرمان است. اینها بستگی به قضاوت شما از جهان دارد و براساس نگاه شما به جهان مضمون و تم شما در داستان شکل میگیرد. معمولاً ضعفهایی که در رمانها هست در حوزه اخلاق است. ثابت شده که همه دروغها به خاطر ترس است.
او در ادامه صحبتهایش به بیان نظریهای فلسفی درباره غریزههای بشری پرداخت و گفت: سه قوه در درون بشر وجود دارد که یکی از آنها شهویه یا همان غریزه است. حد بالای این قوه، شر و حد پایینش خمود و حد وسطش عفت است. قوه دیگر، غضبیه است؛ هر چیزی که ما را به سمت کمالگرایی ببرد، قوه غضبیه است. حد بالای این قوه تهور و حد پایین آن جبن و حد میانه آن هم شجاعت است. سومین و آخرین قوه در انسان قوه عاقله است؛ حد بالای این قوه جربزه و حد پایین آن بلاهت است و حد میانی این قوه حکمت است.
این داستاننویس افزود: هر قهرمانی در هر رمانی در بخشی از این قوهها قرار دارد و به سوی بخشی دیگر حرکت میکند. اگر انتهای رمان ما به یکی از بخشهای میانی یکی از این سه قوه ختم شود، پایانبندی ما خوشبینانه است. در عین حال میتواند بدبینانه هم باشد و برای مثال، از وضعیت عفت و به سمت خمود برود. گاهی قهرمان از ابتدای این قوهها حرکتش آغاز و همه این بخشهای سه قوه را طی میکند؛ مانند رمان « بینوایان».
شهسواری گفت که «چگونه میخواهد به آرزویش برسد» چهارمین پرسش این بخش است و این همان نقشه و تنه رمان است.
او ادامه داد: پرسش پنجم این است که «چه موانعی در برابر اوست». دو نوع مانع در راه قهرمان داستان میتواند باشد که یکی مانع عینی و دیگری مانع درونی است. پرسش ششم که نویسنده باید به آن بپردازد، این است که «برخورد با این موانع چه عوابقی دارد؟»
این مدرس داستاننویسی در بخش دیگری از صحبتهایش به اهمیت نوشتن خلاصه داستان اشاره کرد و در این باره گفت: چند واژه برای نوشتن خلاصه داستان برایتان میگویم که هر واژه را براساس دو رمان «بوف کور» (صادق هدایت) و «چراغها را من خاموش میکنم» (زویا پیرزاد) برایتان شرح میدهم.
او با تاکید بر رعایت کردن ترتیب این واژگان افزود: باید به هر واژه فکر کنید و درباره هر واژه حدود ۳۰ کلمه بنویسید تا در مجموع خلاصه داستانی در حدود ۳۰۰ کلمه داشته باشید. واژه نخست: ضعف، دوم: نیاز روانشناختی که این نیاز وابسته به بحثی است که فقط به قهرمان ضربه میزند، سوم: نیاز اخلاقی که این نیاز وابسته به ضعفی است که به دیگران ضربه میزند و مسئله جلوه بیرونی ضعف است. چهارم: آرزو، پنجم: حریف، ششم: نقشه، هفتم: نبرد نهایی یعنی جایی که تکلیف قهرمان داستان با حریفش روشن میشود، هشتم: مکاشفه نفس روانشناختی، نهم: مکاشفه نفس اخلاقی. مکاشفه نفس یعنی چیزی که قهرمان در طول داستان یاد میگیرد. نگریستن صادقانه قهرمان برای نخستینبار به خود را مکاشفه نفس روانشناختی گویند. مکاشفه نفس اخلاقی بینش تازهای است که قهرمان درباره اشتباههایش در رفتار با دیگران درک میکند.
سهشنبه ۷ دی ۱۳۹۵
۰۷ دى ۱۳۹۵