سیدآبادی: شعر کودک امروز صدای کودکانه ندارد

سیدآبادی: شعر کودک امروز صدای کودکانه ندارد

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- شعر کودک در ایران پیشینه زیادی ندارد و به کمتر از صد سال می‌رسد. شروع شعر کودک با شعرهای پندآموز شاعرانی مانند ملک‌شعرای بهار، ایرج‌میرزا و غیره همراه بوده و بیشتر هدفشان تربیت بچه‌ها به واسطه شعر بوده است. بعدها افرادی مانند مرحوم باغچه‌بان با رویکرد جدیدتری به شعر کودک نگریستند و سعی کردند وارد دنیای کودکان شوند و از اندرزدادن و نصحیت کردن پرهیز کنند. به مرور زمان شعر کودک دستخوش تغییر و تحولاتی شد تا به شعر کودک امروز رسید اما این‌که با توجه به تغییرات دنیا، ذائقه و فضای ذهنی کودکان امروز این اشعار تا چه اندازه توانسته برای کودکان جذاب و تاثیرگذار باشد موضوعی است که در گفت‌وگو با علی‌اصغر سیدآبادی، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان و خالق آثاری چون مجموعه «قصه‌های شیرین مغزدار»، «بادکنک به شرط چاقو»، «ایران در آستانه تغییر» و «سرگذشت شعر در ایران» مطرح کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

به نظر شما شعرهایی که امروزه برای کودکان سروده می‌شود تا چه اندازه توانسته در جذب مخاطب موفق عمل کند؟
به نظر من قبل از پاسخ به این سوال باید دو تلقی از شعر کودک را از هم تفکیک کنیم؛ نخست نگاهی است که شعر کودک را یک رسانه آموزشی و پیام‌رسان می‌داند و از شعر برای انتقال بسیاری از مفاهیم استفاده می‌کند. اگر از این زاویه نگاه کنیم شعر کودک در جذب مخاطب موفق بوده و برخی از شاعران کودک هم به بیان جذابی در این زمینه رسیده‌اند و هم مخاطب طبیعی بسیاری پیدا کرده‌اند و از شعرهای مهارت‌آموزی مثل دست شویی رفتن، غذاخوردن و... استقبال زیادی شده است. اما اگر شعر را به مهارت‌آموزی و رسانه فرو نکاهیم، قضیه کمی فرق می‌کند و هنوز نتوانسته‌ایم به شعر کودکی که همزمان هم مورد پسند مخاطب باشد و هم ارزش‌های زیبایی‌شناختی را در خود داشته باشد، برسیم.

شعر کودک امروز با چه چالش‌ها و دغدغه‌هایی روبه‌رو است؟
مهمترین چالش درباره تلقی از کودک است، باید ببینیم برای کودک رسانه‌ای شده‌ای که وقتش پای تلویزیون، ماهواره، تبلت و موبایل سپری می‌شود، چه چیزی شعر محسوب می‌شود و شعر چه کارکردی دارد و چه چیزی می‌تواند به او بدهد؟ یکی از چالش‌های اساسی تصور از مخاطب است، وقتی ما کودک را به عنوان مخاطب موجودی مستقل ندانیم و او را در دوره‌ گذاری بدانیم که می‌خواهد بزرگ شود آن وقت همه چیز در خدمت بزرگ شدن، جامعه‌پذیری و آموزش و تربیت قرار می‌گیرد. اما اگر کودک را موجودی مستقل بدانیم که در همان سنی که هست استقلال خودش را دارد آن وقت دیگر به نمایندگی از نهاد بزرگسال برایش تعیین تکلیف نمی‌کنیم و تلاش می‌کنیم در همان لحظه‌ای که هست حس خوبی داشته باشد، بهتر ببیند، بهتر بشنود و بهتر رفتار کند.

چه چالش‌ها و آسیب‌های دیگری این حوزه را تهدید می‌کند؟
چالش دیگر عدم تنوع در شعر کودک است. ما امروزه تعدادی شاعر خوب داریم که اگر امضای آنها را از پای شعرها برداریم، نمی‌توانیم بفهمیم این شعر مال کیست؟ درحالی‌که این شاعران از نظر زندگی، طبقه اجتماعی، جنسیت، فکر و ... با هم متفاوتند. پس چگونه می‌شود که آدم‌های مختلف با زمینه‌ها و تجربه‌های زیستی متفاوت یک شعر بگویند. دلیل این مساله همان تلقی عمومی از کودک است که بر آنها تاثیر گذاشته است. در حالی‌که در شعر، مهم گسترش تلقی‌های فردی است.

هنر یعنی نگاه متفاوت به دنیا. چالش بعدی این حوزه هم مساله زبان است. به نظر من شعر کودک از نظر زبان تحول مهمی را از بعد انقلاب پشت سر گذاشته است. از یک دوره‌ای حدوداً از دهه 70 به این نتیجه رسیدند که این زبان رسمی و بخشنامه‌ای که همه ارکان زندگی ما را در برگرفته بود در شعر کودک جوابگو نیست، در نتیجه زبان محاوره یا زبان صمیمی به مجلاتی مانند سروش کودک و شعر کودک راه پیدا کرد ولی علی‌رغم این تحول، در خودش ماند و دوباره به یک زبان متسلبِ صمیمیِ شبیه به هم راه برد و الان دوباره در زبان شعر کودک هیچ تحولی نمی‌بینیم درحالی که شعر یعنی تحول مداوم زبان.

نگاه رسمی به شعر کودک امروز که نمونه آن را در کتاب‌های درسی می‌بینیم، چه آسیب‌هایی به این حوزه وارد کرده است؟
درباره نگاه رسمی به شعر کودک امروز که در کتاب درسی می‌آید، باید گفت که معمولا ارزش‌های ادبی در این شعرها قربانی پیام و محتوا می‌شود و موضع از کیفیت ادبی مهم‌تر است. ما می‌توانیم شعرهای بهتری را برای کتاب‌های درسی انتخاب کنیم. اما اگر درباره جریان اصلی شعر کودک صحبت کنیم که در سوال اول به آن پرداختیم، باید گفت که از نظر زبان این شعرها روان‌تر و از نظر محتوا وسیع‌تر از شعرهای کتاب‌های درسی و درنتیجه جذاب‌تر از آنهاست.

آیا فکر می‌کنید شعر کودک به ابزاری برای کنترل و آموزش بچه‌ها تبدیل شده است؟
نه تنها شعر که در تلقی سنتی از کودک و ادبیات کودک، همه ژانرهای ادبی چنین وظیفه‌ای دارند. بخشی از آن نیز لزوما خواست دستگاه‌های حاکم نیست، بلکه مطالبه پدر و مادرهاست. به نظر من وظیفه شعر آموزش نیست اما می‌تواند یکی از کارکردهای شعر باشد و در عین این‌که شعر می‌تواند کارکرد آموزشی داشته باشد، وظیفه شعر، تربیت و انتقال یک سری مفاهیم از پیش تعیین شده نیست؛ شعر ماشین حمل و نقل پیام یا بسته‌های آموزشی نیست.

ساختار تخیل‌گرایانه در شعر کودک تا چه اندازه مورد توجه شاعران این حوزه قرار گرفته است؟
ساختار شعر مثل محلول و درهم تنیده است و تحول ساختاری در شعر کودک بدون تحول نگاه به کودک ممکن نیست. اگر ما به شعر کودک قبل از دهه 70 نگاه کنیم مبتنی بر مفاهیم کلان است. از دهه 70 به بعد اشیا در شعر کودک مهم ‌شد و اشیا به جای راوی دانای کل به سخن ‌آمدند. چون زبان کودک زبان مفهومی نیست زبان مصداقی و زبانی است که شی در آن مهم است حتی کودک، مفهومی مانند دوست داشتن را تبدیل به عدد یا اشیاء می‌کند.

نوآوری‌های فرمال، قالب‌های جدید و تجربه عرصه‌های تازه‌تر در شعر کودک امروز چه جایگاهی دارد؟
با این‌که دو مجموعه شعر سپید برای کودکان سروده‌ام، اما با این حال فکر می‌کنم آنچه که مهم است، قالب نیست. یعنی قالب‌ها نسبت به هم برتری ندارند. آنچه مهم است صدای کودکان در شعر است. به نظر من می‌رسید که شعر کودک ما صدای کودکانه ندارد و صدای کودکان در شعر کودک ما غایب است بر همین اساس سعی کردم در این دو مجموعه صدای کودکان شنیده شود. وقتی صدای کودکان شنیده ‌شود خود به خود قالب شعر هم مشخص می‌شود و طبیعتا صدای کودکان نمی‌تواند در قالب‌های رسمی بیان شود.

به نظر من استفاده از قالب یا نوآوری‌های فرمال بازهم تحت تاثیر نگرش ما به شعر است. یکی از مشکلات شعر کودک امروز غیبت صدای کودکان است. اگر صدای کودکان در شعر شنیده شود خود به خود زبان، قالب و موضوع را تحت تاثیر قرار می‌دهد و باعث تحول شعر می‌شود. منتهی در اینجا نکته ظریفی وجود دارد؛ این صدای کودکان که درباره آن صحبت شد با آن موضوع که «چون‌که با کودک سروکارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد» فرق می‌کند. در آن توصیه مولوی یعنی وقتی با کودکان حرف می‌زنیم به زبان کودکانه حرف بزنیم که آن‌ها معنی کلام ما را بفهمند اما حرف، همان حرف ما بزرگسالان است. منظور من از صدای کودکان یعنی حرف و نگاه کودکان در شعر باشد.

باتوجه به این‌که نقد نیز از جمله عوامل تاثیرگذار بر هر حوزه‌ای از جمله وضعیت شعر کودک امروز است؛ به نظر شما نقد شعر کودک در جامعه ادبی ما چه جایگاهی دارد و تا چه اندازه مورد توجه منتقدان و شاعران قرار گرفته است؟
نقد شعر کودک در کشور ما بسیار ضعیف است. البته من درباره نقدهایی که نوشته شده قضاوت نمی‌کنم درباره جریان نقد صحبت می‌کنم. ما در کشورمان یک جریان قوی نقد شعر کودک و نوجوان نداریم، جسته و گریخته نقدهایی منتشر می‌شود و ممکن است که این نقدها، نقدهای خوبی هم باشند اما نه جریان قوی نقد داریم نه بحث نظریه‌پردازی نه تولید بحث نظری در حوزه شعر کودک و نوجوان.

شعر کودک و نوجوان تقریبا یک جزیره کوچک و محدود با ساکنان کم تعداد است که ارتباطش هم با سایر جزایر اطرافش هم قطع است و گفت‌وگویی با حوزه‌هایی مانند شعر بزرگسال، داستان کودک، نظریه‌های ادبی و... وجود ندارد و این به زیان شعر کودک است. به همین دلیل است که در داستان کودک شاهد یک تحول مدام هستیم و نویسنده‌های ما مدام در حال تجربه‌های نو و جدیدند اما در شعر کودک این تجربه را نمی‌بینیم و یک سنت شعری شکل گرفته که همه شاعران حتی شاعران نسل جوان هم بر اساس همان سنت شعری می‌سرایند انگار نه انگار در روزگار دیگری وارد این حوزه شده‌اند.

۲۹ بهمن ۱۳۹۵


۲۹ بهمن ۱۳۹۵