ابوذر قاسمیان : نویسنده‌ها در انتشار آثارشان وسواس ندارند

ابوذر قاسمیان : نویسنده‌ها در انتشار آثارشان وسواس ندارند

این نویسنده تحسین‌شده بخش مجموعه داستان جایزه «مهرگان ادب» در گفت‌وگو با ایسنا درباره این جایزه اظهار کرد: جایزه «مهرگان» یکی از قدیمی‌ترین جایزه‌های ادبی ایران است و به خاطر این‌که صادقانه عمل می‌کند توانسته است در ادبیات دوام داشته باشد. بسیاری از کتاب‌هایی که در جایزه «مهرگان» برگزیده شدند ناشناخته بودند و این نشان‌دهنده این است که داوران این جایزه بی‌ حب و بغض کتاب‌ها را انتخاب کردند.

او با بیان این‌که جایزه‌ها تأثیر زیادی در دیده شدن  و فروش کتاب‌ها دارند، گفت: درست است که ما جایزه‌ای مانند «من بوکر» یا «گنکور» نداریم اما این جایزه‌ها هم بی‌تأثیر نیست و به آثار اعتبار می‌بخشد و باعث ماندگاری آن‌ها می‌شود. خوشبختانه کتاب «لب‌خوانی» من به خوبی دیده شد و چند نفری آن را نقد کردند و  حتی در جایزه «احمد محمود» هم نامزد شد اما جایزه‌ای که کتاب مرا خوب دید جایزه «مهرگان» بود. تحسین شدن این کتاب‌ تأثیر زیادی گذاشته، به طور مثال باعث شده چند منتقد این اثر را دوباره‌خوانی کنند و خیلی‌ها به آن رجوع می‌کنند و اثر دوباره بعد از مدتی زنده شده است.

قاسمیان با بیان این‌که جوایز نوعی تبلیغ برای کتاب است، افزود: جوایز ادبی ما مانند دهه ۸۰ فعال نیستند. دو کتاب جریان‌ساز در دهه ۸۰ داشتیم؛ «همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها» از رضا قاسمی و «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» زویا پیرزاد که در اکثر جوایز آن زمان دیده شدند. جوایز آن‌ها را خوب تشخیص دادند و در یک دهه این تأثیر ادامه داشت. این‌که فقط یکی، دو جایزه معتبر داشته باشیم برای ادبیات مضر است. مثلا در دهه ۸۰ اگر کتابی از جایزه «گلشیری» جا می‌ماند و یا طبق سلیقه داوران آن جایزه نبود در جایزه‌های دیگری مانند «روزی روزگاری» یا جایزه «نویسندگان و منتقدان مطبوعات» مطرح می‌شد.

این نویسنده جهرمی افزود: انتخاب جوایز همیشه با حواشی همراه بوده و فکر می‌کنم اگر جایزه‌ها با سلایق  مختلف باشد حواشی از جنبه منفی دور می‌شود. به نظرم جوایز باید مانیفست و هرکدام رویه مشخص داشته باشند؛ مثلا این‌که جایزه مهرگان ادبیات روشنفکری را مطرح می‌کند  و یا فلان جایزه به عوام‌پسندی توجه می‌کند.

او در ادامه خاطرنشان کرد: اعتبار  جوایز ادبی زمانی کاهش پیدا کرد که یکی از داوران  این جایزه‌ها گفت ما به کتاب‌های مارسل پروست جایزه نمی‌دهیم،  منظورش این بود که کتاب‌هایی که ادبیات برتری داشته باشد برای‌شان مهم نیست و مهم این است که  کتاب در بین عوام جایگاهی پیدا کند. بنابراین سعی کردند ادبیات در زندگی مردم نقش پررنگ‌تری داشته باشد و این باعث شده بسیاری از کتاب‌های خوب و درجه یک در جوایز دیده نشود و با این‌ کار نخبه‌هایی را که کتاب می‌خواندند از دست دادند. وقتی جوایز اثری را انتخاب می‌کردند اول نخبه‌ها آن را تأیید می‌کردند و بعد به حلقه‌های بعدی می‌رسید. انتخاب آثاری که وجه عامه‌پسندی بیشتری داشت باعث شد نخبه‌ها بی‌اعتماد شوند و جوایز اثر خود را از دست بدهند، زیرا عامه مردم جوایز را دنبال نمی‌کنند و به تبلیغ دهان به دهان توسط همان نخبه‌ها اعتماد می‌کنند.

ابوذر قاسمیان با بیان این‌که کتاب «لب‌خوانی» اولین مجموعه داستان او است، گفت: من پیش از این هم دو کتاب داشتم که تا مرحله چاپ پیش رفت اما به خاطر وسواسی که برای انتخاب داستان‌ها و منتشر کردن آن‌ها داشتم از چاپ‌شان منصرف شدم و حالا هم از این کار پشیمان نیستم. برخی از داستان‌های من در مجلات معتبر هم چاپ شده است.

او درباره این‌که آیا فکر می‌کند ادبیات ما از عامه مردم جداست، گفت: داستان‌نویسی هنری نبوده که به اکثریت مردم مربوط باشد. ادبیاتچی‌های ما همیشه در اقلیت بوده‌اند. ما باید قبول کنیم عامه مردم کتاب‌ نمی‌خوانند که فقط برای آن‌ها کتاب بنویسیم، اگر می‌خواهیم از شخصی‌نویسی دور شویم باید یک پله از خودمان دور شویم  و این‌طور هم نباید باشد که نویسنده برای خودش بنویسند و از عامه مردم دور باشد. ادبیاتی می‌تواند موفق باشد که خود نویسنده را راضی کند، اگر نویسنده را راضی نکند کس دیگری را هم نمی‌تواند راضی کند.

این نویسنده درباره تولید انبوه کتاب‌های بی‌کیفیت نیز گفت: متأسفانه بین داستان‌نویسان وسواس وجود ندارد. اگر نویسنده‌ها در انتشار کتاب‌های‌شان وسواس داشتند حالا ما ادبیات شسته رفته‌ای داشتیم. نویسنده‌های دهه شصتی که تعدادشان هم زیاد است وسواسی برای انتشار کتاب‌های‌شان ندارند.  البته بسیاری از ناشران هم در این زمینه مقصر هستند و کتاب‌های زیادی منتشر می‌کنند. بسیاری از مخاطبان به اعتبار یک نشر، کتاب‌های یک نویسنده نوپا را می‌خرند. زمانی که ناشر در انتشار این کتاب‌ها دقت نکند اعتماد مخاطبان خود را از دست می‌دهد.

او درباره علت این موضوع اظهار کرد: یکی از دلایل این موضوع پروسه طولانی انتشار کتاب است. پروسه انتشار کتاب در ایران سخت است؛ از ممیزی و در ارشاد ماندن گرفته تا پیداکردن ناشر. من در سال ۹۲ کتابم را تمام کردم  اما در سال ۹۵ منتشر شد و سه سال طول کشید. زمانی که نویسنده‌ها می‌بینند این فرایند فرسوده‌کننده است و هر لحظه سلایق تغییر می‌کند بنابراین نویسنده با خود می‌گوید لااقل کتاب اولم را منتشر کنم. در واقع  نداشتن حاشیه امنیت باعث شده نویسنده‌ها فقط به فکر دست‌وپا کردن یک رزومه برای خود باشند.

ابوذر قاسمیان درباره کتاب «لب‌خوانی» نیز توضیح داد: این مجموعه شامل ۹ داستان است که در فضای سربازی می‌گذرد، اما براساس خاطرات سربازی نوشته نشده است. در جایی خوانده بودم برای ادبیات سوررئال یا هر ادبیات دیگری جنگ فضای بسیاری خوبی است اما من جنگ را تجربه نکرده بودم و به نظرم رسید فضای سربازی مولفه‌های نزدیک به جنگ دارد و من سربازی را تجربه کرده‌ام. اتفاقاتی که در ذهنم بود در فضای سربازی پیاده کردم، یعنی فضا واقعی است.  من  مختصات سربازی را می‌شناختم و اتفاقات را در این ظرف ریختم، اتفاق‌ها واقعی نیست اما به دلیل این‌که فضا را می‌شناختم  داستان‌ها باورپذیری داشت. من دنبال فضاهای جزیره‌مانند هستم  مثلا پادگانی که دور باشد یا دانشگاه دور از شهر تا بتوانم قواعدی را بسازم که از قواعد جهان بیرون دور است.


۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷