مرتضی سعیدیان ; یادداشتی برای چهلمین روز درگذشت زنده‌یاد «دنیا فنی‌زاده»

 مرتضی سعیدیان ; یادداشتی برای چهلمین روز درگذشت زنده‌یاد «دنیا فنی‌زاده»

به گزارش سرویس سینما و تئاتر «آرتنا»،از نمایشنامه‌های آشیل، اوروپید و شکسپیر گرفته تا ایبسن و سام شپارد، مرگ به یکی از تراژیک‌ترین مفاهیم برای اندیشیدن و شناخت هستی تبدیل شده است. بی‌شک مرگ یک شخصیت چه در دنیای واقعی، چه در دنیای داستان، نمایش و فیلم باعث می‌شود تمام عناصر دخیل در این اتفاق «دیده بشوند».

به نقل از ایران تئاتر،نیچه تراژدی را نگاهی هستی‌شناسانه به حیات انسانی می‌داند. نیچه نخستین تأمل انسان را، تأمل درباره مرگ و فناپذیری او می‌داند. انسان تنها جان‌داری است که بر مرگ خویش واقف است. این حقیقت دردناک عامل روی‌آوری بشر به هنر است. خلاقیت او برای فرار از مرگ، در هنر تجلی می‌یابد و تراژدی اوج خلاقیت بشر در هنر است. تنها در این هنر متعالی است که بشر به توجیه زندگی دست می‌یابد و برای غلبه بر فناپذیربودنش و فایق‌آمدن بر حقیقت دهشتناک، هستی زمینی پیدا می‌کند. تراژدی، تصویر کاملاً متوازنی است از بشری که برای رسیدن به شادی در نبرد است. تراژدی‌ها ما را به واقعی‌ترین شکل ممکنِ وجود انسانی تصویر می‌کنند و کامل‌ترین وسیله‌ای است که به کمک آن می‌توانیم نشان بدهیم «که هستیم»،«چه هستیم»،«چه باید باشیم» یا «بکوشیم که چه بشویم».

وقتی «دنیا فنی‌زاده» مقابل تقدیرش قرار می‌گیرد، برای رسیدن به شادی، دست به مبارزه می‌زند.«دنیا» در نبرد برای رسیدن به شادی خود و شادی دیگران دست به امر تراژیک می‌زند. شادی توامان برای خود و دیگران، هنری متعالی را در او خلق کرد. عروسکی که شادی‌بخش خود و دیگران بود، بخشی از تجلی روح «دنیا» در هستی‌اش بود. برای «دنیا» نبرد برای رسیدن به شادی و شادی‌بخشی به حدی بود که وقتی دست راست خود را ناتوان از جان‌بخشی به عروسکش می‌بیند، با دست چپ، تقدیرش را به چالش می‌کشاند. او با تمام توان بسان قهرمان تراژدی می‌جنگد تا تقدیرش را خود رقم بزند، ولی اراده خدایان چیز دیگری می‌خواهد. خدایان به دنبال هامارتیای او بودند. همچون آشیل و پاشنه‌اش، دست راست «دنیا» را هدف قرار دادند. دستی که هنر و قدرتش در آن بود، همان دست آغازی شد برای پایان تراژیکش. تقدیری تراژیک که پیش روی «دنیا» بود، هیچ‌وقت نتوانست او را ناامید بکند اما در این مسیر،«دنیا» نشان داد «که هست؟»، «چه هست؟»،«چه باید باشد؟» و کوشید «چه بشود؟». تراژدی او به واقعی‌ترین شکل ممکن، وجود انسانی‌اش را به تصویر کشاند. تصویری که تراژدی دست راست را نادیده گرفت تا نگذارد خود و عروسکش دچار امر تراژیک شود و با دست چپ، شادیِ خود و عروسکش را جاودانه‌تر کرد. دست چپی که پر از معنا و مفهومِ اراده و عشق بود باعث شد تراژدی دست راست به نهایت کاتارسیس انسانی خود برسد.

«دنیا فنی‌زاده» به من یاد داد با دست چپ هم می‌توان عشق ورزید؛ هرچند محکوم به تراژدی دست راست باشیم.

۲۹ بهمن ۱۳۹۵


۲۹ بهمن ۱۳۹۵