قباد شیوا: حضور وزیری مقدم در هنرهای زیبا «زلزله» بود
۱۶ شهریورماه امسال، هنرهای تجسمی ایران محسن وزیری مقدم را از دست داد؛ او یکی از برجستهترین هنرمندان نوگرای ایران بود. وزیری مقدم که در زمینه طراحی، نقاشی و مجسمهسازی فعال بود، در ایتالیا درگذشت و دور از زادگاهش به خاک سپرده شد.
به سراغ یکی از شاگردانش رفتیم تا از استادش برایمان بگوید، شاگردی که خود این روزها به استادی در عرصه گرافیک تبدیل شده است و آخرین ملاقات او و وزیریمقدم به دوسال پیش برمیگردد. گفتوگوی ایسنا با قباد شیوا دانشآموخته رشته نقاشی دانشکده هنرهای زیبا، شاگرد محسن وزیریمقدم و گرافیست برجسته ـ چند روز پس از درگذشت محسن وزیریمقدم در دفتر کار شیوا انجام شد.
او صحبتش را اینگونه آغاز کرد: ما بین سالهای ۴۰ تا ۴۵ دانشجوی دانشکده هنرهای زیبا بودیم. سال ۴۴ بود، بین بچهها پیچید که آقایی از خارج به دانشگاه آمده است. آقای وزیریمقدم از ایتالیا به دانشکده هنرهای زیبا آمده بود و دانشجوها را تعلیم میداد. حضور او در دانشکده هنرهای زیبا مانند یک زلزله بود. سیستم کار با دانشجوها گل و منظره (کمالالملکی) بود اما او که آمد به این چیزها میخندید.
شیوا ادامه داد: وزیریمقدم برنامهها را تغییر داد و به روز کرد و به همین دلیل از سوی ما دانشجوها مورد استقبال قرار گرفت. آموزش او بهروز بود. او ما را وارد نگاه انتزاعی کرد من به شخصه خیلی چیزها از او یاد گرفتم. او فرم را به ما یاد میداد و وقتی من وارد کار گرافیم شدم خیلی به دردم خورد.
این هنرمند با بیان اینکه وزیریمقدم خیلی دلسوز بود و طرفدار زیادی در دانشگاه پیدا کرد؛ اظهار کرد: بارها ما را به طبیعت میبرد، میگفت شما چه در طبیعت میبینید؟ او انتزاعی را که در طبیعت هست به ما منتقل کرد. من عاشق سیستم آموزشی او شده بودم تا اینکه به دو رفیق تبدیل شدیم. در خانهاش در شمیران به روی ما باز بود و رفت و آمد داشتیم.
او بیان کرد: کسی قدر او را در این مملکت ندانست. معمولا تابستانها به ایتالیا میرفت و با شروع سال تحصیلی به ایران میآمد. در ایتالیا فهمیدند که او کیست و وزیری به یک هنرمند جهانی تبدیل شد. وقتی به ایران میآمد اذیت میشد، میدید کارهایش که در انبار بوده شکسته شده است، این شد که کارهایش را به ایتالیا فرستاد. در غرب او را بیشتر میشناسند تا ایران.
این هنرمند اضافه کرد: وقتی به ایران میآمد آرامش نداشت و این قضایا آزارش میداد. چرا در آنجا برایش بنیاد درست کنند اما در اینجا کسی با او کاری نداشته باشد؟ باید برای او در ایران یادبود بگیرند و آثاری را که در موزه هنرهای معاصر دارد نمایش بدهند. او ایران را خیلی دوست داشت اما وقتی میآمد خیلی اذیت میشد.
شیوا گفت: اگر با او روبرو میشدی فکر میکردی آدم بدعنقی است اما اگر وارد زندگیش میشدی میدیدی مانند یک بچه شیرین حرف میزد و شیرین کار میکرد. هرکاری که برایش میکردی خیلی قدرشناس بود. او نگاه و دید داشت و خیلی صادق بود.
این هنرمند همچنین با گله بیان کرد: برخی افراد دور و بر وزیریمقدم مانند مگسان دور شیرینی از او استفاده کردند.
او در ادامه صحبتهایش درباره وزیریمقدم اظهار کرد: به عقیده من وزیری یک عارف بود. چنگ زدنها برای رسیدن به خلوص در کارهای او دیده میشود. در اولین دورهای که اروپا خیلی مشهور شد برای کارهای شنی او بود که در آنها چنگ زدن و جستجو به دنبال پیدا کردن معبود وجود دارد. در کارهای او معنویت وجود داشت. همین خراشها و جستجوها با حس موسیقی در آخرین نمایشگاهش بود.
این گرافیست درباره ویژگی کارهای وزیری مقدم نیز بیان کرد: او به دنبال پیدا کردن یک موعود بوده تمام خراشها و چنگها به دنبال موعود بوده است. این سبک است که او در تمام زندگیش جستجوگر بوده است. این چنگزدنها به یک موسیقی بصری تبدیل شده بود. باید کارهایش را تعقیب میکردی. این خراش دادن و حستجو کردن از کارهای شنی شروع شد و تا کارهای آخرش ادامه پیدا کرد. تلخی در کارهایش نیست با وجود اینکه زندگی خیلی تلخی داشته است.
۲۳ شهريور ۱۳۹۷